نوشته شده توسط : amin

یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین پسری برخاست و پیش از اینكه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان كند،داستان كوتاهی تعریف كرد:یك روز زن و شوهر جوانی كه هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپه رسیدند در جا میخكوب شدند.

یك قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر ،تفنگ شكاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

...بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید...



:: موضوعات مرتبط: متن های عاشقانه , ,
:: برچسب‌ها: داستان عاشقانه , داستان , داستان آموزنده , داستان کوتاه , داستان پند آموز ,
:: بازدید از این مطلب : 655
|
امتیاز مطلب : 284
|
تعداد امتیازدهندگان : 83
|
مجموع امتیاز : 83
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد